آمارهای جمعیتی عامل بازتعریف جریان تجارت، الگوهای سرمایهگذاری، و تقاضا در حوزه پتروشیمی؛
چین با سرعت به سوی خودکفایی پتروشیمی حرکت میکند
پتروتحلیل-ده سال پیش، بنده و همکار بلاگرمان پال هاجز، اولین بار نقش قابل توجه آمارهای جمعیتی را در بازتعریف عرضه و تقاضای حوزه پتروشیمی برجسته کردیم. از آن زمان ما همواره بر اهمیت آمارهای جمعیتی تأکید کردهایم.
طبیعتاً آمارهای جمعیتی در سرتاسر تاریخ بشری یکی از عوامل خطیر شکلدهنده اقتصادها بودهاند. اما طی 70 سال اخیر، آنچنان تغییرات بزرگی در آمار و ارقام جمعیتی بوجود آمده که مطالعه این حوزه باید در نقطه کانونی راهبرد شرکت شما قرار بگیرد.
نسل «انفجار نوزادان» در غرب منجر به جهش تقاضا شد؛ همچنانکه نوزادان متولد دهه 1950 و اوایل 1960 از دهه 1970 به اینسو به نیروی کار پیوستند.
دانستن این نکته کمک میکند تا میزان بالای تورم در آن مقطع را بهتر درک کنیم؛ زیرا حجم زیادی از تقاضا به دنبال حجم کمی از عرضه بود. دیگر عامل تورم در آن برهه، تحریم غرب آسیا بر صادرات نفت به کشورهای غربی به سبب حمایتشان از اسرائیل بود.
سپس در دهه 1990، با الحاق اروپای شرقی به اقتصاد جهانی روبرو شدیم. این مسئله به تعدیل فضای تورمی کمک کرد؛ زیرا تعداد زیادی از کارگران در شرق حاضر بودند با دستمزدهای کم در کارخانههای صادراتمحور کار کنند. این مسئله موجب کاهش هزینه کالاهای مصرفی در غرب شد.
بعد از آن شاهد رویداد بسیار خطیر و مهم «تور جنوب» دنگ شیائوپینگ در اوایل دهه 1990 و الحاق تدریجی چین به اقتصاد جهانی بودیم. چین نیز از جمعیت بسیار جوان خود بهعنوان اهرم فشاری برای تولید ارزان محصولات و صادراتشان به غرب، بهره برد.
صدها میلیون جوان حاضر شدند تا از روستاها به شهرهای ساحلی مهاجرت کرده و در واحدهای تولیدی صادراتمحور کار کنند. جهان شروع به صحبت درباره «قیمت چین» (قیمت بسیار پایین محصولات تولید چین) کرد و اینکه این موضوع چگونه موجب تعدیل تورم جهانی شده است.
تعداد کمتر فرزندانِ نسل انفجار نوزادان
رویداد محوری بعدی در اواخر 2001 و زمانی بود که چین به سازمان تجارت جهانی پیوست. بدین ترتیب تعرفهها و سهمیههایی که صادرات چین به غرب را محدود کرده بودند، از مسیر این کشور برداشته شدند. این امر چین را قادر ساخت تا از مزیت جمعیت جوان خود و نیروی کار ارزاناَش بیش از پیش بهره ببرد
جهش صادرات چین به غرب کمک میکند تا صعود این کشور به قله تقاضای محصولات پتروشیمی را بهتر درک کنیم. سالهای 2008 و 2009 برای اکثر محصولات پتروشیمی نقطه عطف بود؛ در آن برهه چین با جلو زدن از آمریکای شمالی یا اروپا به بزرگترین منطقه از نظر حجم تقاضا تبدیل شد.
به بیان دیگر، اگر «ترکیب جمعیتی» چین را در محاسبات لحاظ میشد، میتوانستیم رشد سریع این کشور در زمینه تقاضای محصولات پتروشیمی را پیشبینی کنیم.
اما تحلیل پال و تحلیل بنده از 2011 به اینسو دو تغییر خطیر را در این الگوهای جمعیتی را برجسته کرده است:
آمریکا و چین: قوای معارض در حوزه جمعیتی
حالا امروز به اینجا رسیدهایم. چین با سرعت بسوی خودکفایی پتروشیمی حرکت میکند (خطری که اولین بار در 2014 گوشزد کردم) زیرا برای جبران سنگینی وزنه پیری جمعیت به مواد خام ارزانتر نیازمند است. این نکته همچنین کمک میکند تا متوجه شویم که چرا چین بدنبال انعقاد قراردادهایی در سطوح بالای دولتی با کشورهای غرب آسیا و آفریقا برای دسترسی به نفت و گاز ارزان قیمت است.
در حوزه پتروشیمی نیز، همانطور که هفته گذشته بحث کردم، چین بدنبال آن است که از خودکفایی کامل در این صنعت بهعنوان «چماق بزرگ» در مذاکرات بازارهای جهانی استفاده کند. ممکن است این کشور سرعت توسعه ظرفیت تولید خود را در ازای واردات محصولات ارزان قیمت از صادرکنندگان بزرگ و قدیمی به چین کم کند.
اما به اعتقاد من تأثیر آن یکی خواهد بود؛ چین هر مسیری را که پی بگیرد، نهایتاً ما را در جهان پتروشیمی از تورم بسوی ضدتورم (تورم منفی) حرکت خواهد داد.
پیری جمعیت چین همچین به درک این مطلب کمک میکند که چرا این کشور در حال انتقال ظرفیت تولید کمتر پیشرفته به کشورهای عضو ابتکار کمربند و جاده (راه ابریشم) که جمعیت جوان بیشتر و در نتیجه نیروی کار ارزانتری دارند، است. احتمال میرود چین از این طریق بتواند جایگاه خود بهعنوان کارگاه کمهزینه جهان را حفظ کند.
افزایش تنشها بین آمریکا و چین نیز در نتیجه مسائل جمعیتی است.
در پرونده چین، تلاش این کشور برای دستیابی به فناوریهای پیشرفتهتر نیز پاسخی به پیری جمعیت است. تولید داخلی چین نیاز دارد که به سمت حوزههای پیشرفته برود، تا بتواند افزایش هزینههای نیروی کار ناشی از پیری جمعیت را جبران کند.
در پرونده آمریکا، این کشور باتوجه به پیری جمعیتش باید به مزیتهای فناوری متوسل شده تا بتواند فاصله خود در صنایع پیشرفته را حفظ کند. بنابراین آمریکا در تلاش است تا دسترسی بینالمللی چین به علوم پیشرفته را محدود کند و این یکی از دلایل احتمال ورود آمریکا و چین به جنگ سردی جدید خواهد بود.
بروز این قوای معارض در صنعت پتروشیمی میتواند به شکل تقسیم شدن جهان به دو منطقه شدیداً جدا از نظر جغراسیاسی و تجاری باشد؛ یکی به رهبری آمریکا و دیگری به رهبری چین. جریان تجاری پتروشیمی بین این دو منطقه میتواند بسیار محدود باشد؛ زیرا هر دو بدنبال خودکفایی هستند.
از این جهت، نیاز است که این نوع تحلیل بر نمودارهای هزینه و تحلیل هزینه در هر تن مقدم باشد.
هزینههای خوراک، لجستیک، و فناوری، و موضوع بهرهوری همچنان در مورد زمان و مکان ساخت واحدهای جدید و نحوه فعالیت واحدهای موجود نقش خواهد داشت. اما مسئله مهمتر بازتعریف نقشه جریان جهانی تجارت است که بواسطه تقسیم جهان به دو منطقه رقیب به سبب تغییرات جمعیتی بوجود خواهند آمد.
دسترسی به ریز تراشههای هوشمند و پیری جمعیت
پیچیدگیها و ناپایداریهای بسیار بیشتر در رابطه با مسائل جمعیتی وجود دارد.
بلندپروازیهای گستردهتر جهانی چین (مجدداً ناشی از مسائل جمعیتیاَش) کمک خواهد کرد تا لایحه پیشنهادی جو بایدن را مبنی بر سرمایهگذاری 50 میلیارد دلاری برای تولید داخلی نیمههادیهای پیشرفته بهتر فهم کنیم.
تنها سه شرکت تولید جهانی ریز تراشهها، پنج نانومتریها و محصولات ریزتر را قبضه کردهاند. این شرکتها عبارتند از اینتل، سامسونگِ کره جنوبی، و تیاماسسیِ تایوان؛ اگرچه چیز به سرعت در تلاش است تا به آنها برسد. اینتل برای باقی ماندن در عرصه به زحمت افتاده است.
بدون دسترسی کافی به این نوع از تراشهها، هیچ اقتصادی قادر نخواهد بود در صنایع آینده همچون خودروهای الکتریکی، بطور کل در زمینه پایداریپذیری، حوزه اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، و شبکههای هوشمند برق، پیشرفت داشته باشد.
بنابراین واضح است که ما به رویکردی سناریو محور نیاز داریم که در آن آمریکا یا چین برنده مسابقه کنترل بازار تراشه میشوند. یا اینکه در حالت بهتر، شاهد توازن برابر دسترسی از سوی هر دوی این ابرقدرتها و شرکای تجاریشان خواهیم بود. این مسئله تبعات بزرگی برای الگوهای رشد تقاضای پتروشیمی در سرتاسر مناطق مختلف و مجموع رشد تقاضا خواهد داشت.
همچین میبایست به رابطه بین پیری جمعیت و لایحه بسته محرک اقتصادی 2.3 تریلیون دلاری بایدن توجه داشت. طبیعتاً این لایحه به منظور جبران خسارات ناشی از همهگیری کرونا نیز پیشنهاد شده است. اما از طرفی نیز لایحه مزبور به منظور ایجاد راههایی جدید بسوی رشد از جمله سرمایهگذاری در حوزه انرژیهای سبز، برای خنثی کردن تبعات پیری جمعیت ارائه گردیده است.
سپس این مسئله با چالشی مرتبط میشود که منطقه دیگری با آن مواجه است؛ منطقه غرب آسیا که آمار جمعیتی بسیار متفاوتی نسبت به چین و آمریکا دارد. جمعیت کشورهای این منطقه بسیار جوان هستند. برای مثال، میانگین سنی در عربستان سعودی 27.5 است اما این رقم در آمریکا 38 میباشد.
همچنین یکی از محرکهای اقتصاد پایدار در اروپا ایجاد مشاغل جدید برای جمعیت در حال پیر شدن است. چین نیز میتواند به همان دلیل در این مسیر حرکت کند؛ اگرچه من معتقد هستم که این مسئله زیاد محتمل نیست.
غرب آسیا تنها میتواند از مزیت جوان بودن ترکیب جمعیتیاَش بهره ببرد؛ در صورتی که قادر باشد برای جوانانش شغل کافی ایجاد کند. اما در دوران فراوانی انرژی هیدروکربنی، چگونه میتواند به این هدف دست یابد؟ به اعتقاد بنده حرکت بسوی پایداریپذیری، که مجدداً باید تأکید کنم تاحدودی نتیجه مسائل جمعیتی است، به کاهش قیمتهای نفت و گاز منجر خواهد شد.
این امر بطور بالقوه باعث ایجاد مشکلات اقتصادی و تنشهای جغراسیاسی خواهد شد که طراحی سناریو برای آن حیاتی است.
عدم موفقیت غرب آسیا در بهرهگیری از ترکیب جمعیتیاَش چه معنایی برای تقاضای پتروشیمی خواهد داشت؟ موفقیتشان چه وجوه و ابعادی را به خود خواهد دید؟ و بروندادهای وضعیت مابین موفقیت و عدم موفقیت چه خواهند بود؟
آفریقا و هند نیز جمعیتهای بسیار جوانی دارند. نیجر با میانگین سنی 15 سال جوانترین جمعیت جهان را داراست و پس از آن اوگاندا با میانگین 16 سال قرار گرفته است. میانگین سنی هند 27 سال است. بهرهگیری از این ترکیبهای جمعیتی به گستره سرمایهگذاری بر زیرساخت اساسی نظیر جاده، آب شرب، خدمات درمانی، و آموزش وابسته است. مجدداً ما به سناریوهایی برای موفقیت، عدم موفقیت، وضعیت مابین، و تقاضای پتروشیمی نیاز داریم.
نیاز به مدلسازی جدید عرضه و تقاضا
همانطور که بنده و پال به دهمین سالگرد برجسته کردن نقش خطیر تغییرات ترکیب جمعیتی رسیدهایم، اکنون میتوانیم تغییر در روح زمانه را نیز حس کنیم. کارشناسان جریان اصلی روز به روز بیش از پیش اهمیت مسائل جمعیتی را برجسته میکنند:
بنابراین پس از یک دهه بررسی و ارائه مطالعات، گزارشات و مقالات، بنده و پال میتوانیم ادعا کنیم که استدلال کافی را انجام دادهایم. نهایتاً هیئت داوری با حکمی که ما از آن دفاع میکردیم با دادگاه بازگشته است. اکنون سؤال پیشِ روی ما این است که چگونه باید الگوهای عرضه و تقاضای پتروشیمی را تنظیم کنیم که با مسائل جمعیتی همخوانی داشته باشند. این سؤال موضوع مقالات بعدی ما خواهد بود.
نوشته جان ریچاردسون
ترجمه: مهدی کائینی