صنعت پالایشگاه با اعداد و ارقام
حامد قدوسی- خوشحالم که دو پست قبلی باعث شده تا باور در مورد جذابیت پالایشگاه کمی از حالت بدیهی بیرون آمده و اطراف آن بحثهایی با اعداد و ارقام در بگیرد. از جمله آقای همایون دارابی مطلبی در سایت پتروتحلیل نوشتهاند و به قول خودشان نشان دادهاند تحلیل اینجا اشتباه بوده است.
کاری به بقیه مطلب ایشان ندارم چون بیشتر تکرار حرفهای کیفی است که قبلا بحث شده است. این که مثلا پروژهها باید با ملاحظات دقیق مدیریتی انتخاب شود حرف بدیهی و کلی است. مهم این است که نهایتا (با لحاظ همه این حرفها) تعادل جهانی این صنعت به جایی رسیده است که خودش را در قیمت تعادلی فرآورده و شکاف بین فرآورده و نفت خام به ارقامی رسانده است که در سری زمانی با بیش از ۳۵۰ مشاهده ترسیم کردیم و در طول سه دهه هم روند خاصی نداشته و حول یک میانگین نوسان کرده است. تحلیل کلان و درجه اول باید روی این ارقام متمرکز باشد.
ولی اتفاقا عدد و رقمی که آقای دارابی در مطلب ارائه کردهاند کار را آسان کردهاند. گفتهاند اگر یک پالایشگاه جدید با ظرفیت ۳۳۰ هزار بشکه در روز ساخته شده سودی در حد ۵۵۰ میلیون دلار عاید کشور میشود٬ چه چیزی از این بهتر! من هم اتفاقا با اعداد و ارقام ارائهشده توسط ایشان موافقم ولی دعوت میکنم که از خودمان بپرسیم این ۵۵۰ میلیون دلار سود با چه هزینه سرمایهگذاری برای کشور به دست خواهد آمد؟ گفتهاند با ۶.۴ میلیارد دلار سرمایهگذاری. خیلی خوب! اجازه بدهید این مثال ساده را با همین سه عدد به عنوان یک موردکاوی تحلیلی در درس فاینانس انرژی بررسی کنیم.
۱) معیار دوره بازگشت سرمایه (Payback Period) معیار کاملی نیست چون ارزش زمانی پول را در نظر نمیگیرد، ولی برای محاسبات سرانگشتی بد نیست. با این ارقام دوره بازگشت سرمایه پروژه پالایشگاه «۱۲ سال» است٬ در حالی که بیشتر پروژههای انرژی دوره بازگشت سرمایهای حدود ۵-۶ سال دارند.
۲) کمی دقیقتر شویم و ارزش زمانی پول را از طریق هزینه تامین مالی وارد کنیم. برای سادگی فرض کنیم کل پالایشگاه از محل قرض دایمی (Perpetual Debt Financing) تامین مالی شود و خوشبینانه فرض کنیم هزینه بدهی برای این پالایشگاه ۵٪ باشد. به این رقم باید هزینه استهلاک سالیانه را هم افزود (چون اصلی سرمایه در حال مصرفشدن است). استاندارد صنعت انرژی ۲۰ سال عمر مفید برای دارایی است و لذا ۵٪ هم سهم استهلاک سالیانه میشود. میتوانیم ببینم که هزینه واقعی سرمایه (با احتساب استهلاک) برای چنین پروژهای ۶۴۰ میلیون دلار در سال خواهد بود، یعنی کشور باید هزینه فرصتی معادل ۶۴۰ میلون دلار را تحمل کند تا ۵۵۰ میلیون دلار سود به دست بیاورد! (اگر همه تامین مالی از بدهی نباشد و از سهام هم باشد باید WACC پروژه را حساب کنیم که برای صنعت پالایشگاه حدود ۹٪ است و وضع هزینه/فایده را بدتر می کند).
۳) وقتی میگوییم این نوع صنایع «سود اقتصادی صفر» دارند منظورمان همین نتیجهای است که در بالا رسیدیم. اگر سود سالیانه بزرگتر از هزینه تامین مالی باشد آن قدر بنگاههای جدید وارد این صنعت میشوند و رقابت بر سر مارجین در میگیرد تا حاشیه سود به حدی برسد که مازاد اضافهای باقی نماند.
۴) فرض کنیم با وجود سود اقتصادی صفر باز هم تصمیم گرفتیم روی پالایشگاه سرمایهگذاری کنیم. اگر شش پالایشگاه شبیه این بسازیم (و البته ۳۸ میلیارد دلار هزینه کنیم) کمابیش کل نفت خام صادراتی کشور را تصفیهشده و صورت فرآورده صادر میکنیم. چه قدر به کل درآمد صادراتی کشور اضافه میشود؟ «حدود ۳.۵ میلیارد دلار». این سقف درآمد مازادی است که از ادغام عمودی کامل و اضافهکردن صنعت پالایشگاه به درآمد ارزی کشور اضافه خواهد شد. در حالی که کشور در شرایط غیرتحریم و قیمتهای معمولی به طور متوسط حدود ۴۰-۶۰ میلیارد دلار نفت خام صادر میکند٬ ضمن اینکه درآمد صادراتی پتروشیمی کشور در سال حدود ۱۵ میلیارد دلار است و این صنعت هنوز هم در حال توسعه است. خود خواننده میتواند اهمیت نسبی سه عدد را مقایسه کند. هدف ما هم از ابتدا توجه دادن به میزان اهمیت نسبی سه بخش مهم انرژی کشور بوده.
۵) میتوانیم از خودمان بپرسیم آن «۳۸ میلیارد دلار» سرمایهگذاری اگر صرف بخشهای مهمتر انرژی مثلا (به عنوان یک مثال) گسترش ظرفیت گاز و تزریق آن به منظور افزایش ضریب بهرهبرداری از نفت کف مخازن (Enhanced Recovery) شود چه قدر عاید کشور میشود؟ همچنان ۳.۵ میلیارد دلار یا بیشتر؟ این هم شکل دیگری از ملاحظه هزینه فرصت ساختن پالایشگاه است. البته انشاا... وضعیت اقتصاد کشور چنان رونق بگیرد که هم آن ۳۸ میلیارد دلار به سادگی جذب شود و هم صدها میلیارد دلار دیگر برای بقیه بخشهای اقتصاد. ولی تا آن موقع باید بین گزینههای مختلف سبک و سنگین کرد.
۶) در مورد ملاحظات غیراقتصادی برای ساخت پالایشگاه زیاد صحبت شده است، ممکن است نهایتا تصمیم بر این شود که به خاطر این ملاحظات کشور سرمایهگذاری سنگینی روی این صنعت انجام دهد ولی شفافیت تصمیمات ایجاب میکند که اول با منطق اقتصادی پیش برویم و بعد اگر خواستیم به صورت موردی از منطق اقتصادی دور شویم توجیه آن را بیان کنیم و حساب کنیم که چه هزینهای باید این ملاحظات میپردازیم.
* در این تحلیل موضوعاتی مثل ریسک پالایشگاه، آلودگی محیطزیستی آن و هزینه اضافه شده بابت پالایش در مبداء وارد نشده است. محصولات پالایشی فرارتر و حساستر از نفت خام هستند و هزینه حملشان از نفت خام بیشتر است و لذا نفت هر قدر نزدیک به «محل مصرف» پالایش شود اقتصادیتر است. ضمن اینکه با سختگیرتر شدن مقررات محلی کیفیت و امور محیطزیستی، بازاریابی و فروش محصولات پالایششده ریسک بیشتری دارد تا نفت خامی که محصول استاندارد است و همه جای دنیا مشتری دارد.