برجسته شدن دو راهی اوپک بر سر کاهش تولید از سوی ایران
پتروتحلیل-انجام ندادن کاری میتواند شما را از کندن چالهای بزرگتر برای خودتان نجات بدهد. اما در تصمیم گرفتن در مورد گزینههای جایگزین به شما کمکی نخواهد کرد. اوپک امروز در مورد بالا رفتن سطح تولید بر سر چنین دو راهی قرار دارد.
یک سال پیش و با آغاز همهگیری همهچیز ساده به نظر میرسید:
بااینوجود، از همین حالا مشخص است که بازگشت تقاضا به سطح پیش از همهگیری تا ماه آوریل غیرمحتمل خواهد بود.
نمودار بالا آخرین وضعیت پیشرفت واکسیناسیون در اقتصادهای اصلی (آمریکا، اروپا، چین، هند) بعلاوه کشورهای پیشرو در این حوزه (اسرائیل و انگلستان) را نشان میدهد.
بنابراین از نظر واقعبینانه، بهبود قابل توجه وضعیت تقاضای نفت و همچنین کلیت اقتصاد جهانی، تا پیش از اواسط سال، بسیار غیرمحتمل است. و باتوجه به تحول پارادایمی در الگوهای تقاضا و اقتصاد دوار، بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد که جهان هیچگاه «به وضعیت عادی گذشته بازگردد».
این بدان معناست که اوپک، یا حداقل اعضای کلیدی آن، مجبور هستند در هفتههای آتی تصمیمات سختی را اتخاذ کنند. آنها مشخصاً مسائل دو حوزه را باید حل کنند:
اوپک باید بپذیرد که عصر نفت رو به پایان است
مسئله کلیدی در نمودار بالا خلاصه شده که نشاندهنده پیشبینی ایران از ادامه فروش نفت تا پس از 2040 است. در واقعیت، باتوجه به فشارها در رابطه با تحقق اهداف مربوط به تغییرات اقلیمی، امکان این امر غیرمحتمل است.
بنابراین کشورها و شرکتها با تصمیمی حساس روبرو هستند. آنها یا باید امروز بیشترین حجم قابل تولید خود را بفروش برسانند و یا خطر اینکه ذخیرههایشان روی دستشان باد کند را به جان بخرند. همانطور که شرکت فکتس گلوبال انرژی هشدار داده است:
جریان حاکم همچنان بر پایه تولید بهینه در بلند مدت - بدون آنکه متوجه باشند، زمان رو به پایان است - و اجتناب از خامفروشی نفت استوار است؛ یآنکه در نظر بگیرند، ممکن است در بلندمدت کسبوکار پالایشگاهی کسبوکار سوددهی نباشد.
بنده از مارس سال گذشته هشدار دادهام که همهگیری، یک اتفاق زودگذر نخواهد بود. همچنین هشدارهای زکی یمانی، وزیر نفت سابق سعودی را مبنی بر اینکه تا 2030 «نفت بسیار زیادی، بدون هیچ مشتری وجود خواهد داشت» برجسته کردهام.
ممکن است اوپک و صنعت نفت از این حرف خوششان نیاید. اما بیاعتنایی به آن باعث نمیشود که به خودی خود از بین برود.
همانطور که بریتیش پترولیوم، توتال، رپسول، و دیگر شرکتهای نفتی ثابت کردهاند، مزیت اول بودن، در زمان تحول پارادایمی امری بسیار حیاتی است. هزینه فرصتهای بوجود آمده برای آنها، به پای شرکتهایی که گوشهای لم داده و هیچ کاری نمیکنند، نوشته میشود.
نوشته پال هاجز
مترجم:مهدی کائینی